مسافر مهتاب

ساخت وبلاگ

بی گمان در من کسی ترانه می خواند

شعر می بافد قصه می سراید

کسی که در من زمزمه می کند ترانه های را که به فراموشی سپردهام

او در من زندگی می کند

او به من نهیب می زند

امروز برایم خواند :

من مرغ لاهوتی بدم ، دیدی که ناسوتی شدم

دامش ندیدم ناگهان در وی گرفتار آمدم...

او مرا می داند

او مرا خوانده است

او تمام من است ...

مسافر مهتاب...
ما را در سایت مسافر مهتاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fanoooooosa بازدید : 64 تاريخ : پنجشنبه 29 دی 1401 ساعت: 14:19

روی صورتم از گذر زمان دو خط باریک افتاده آن هم در گوشه های لب!به گونه ای میفریفتم خود را که خوب است بیشتر خندیده ای!صادقانه گفته ام ، خود را میفریبم ،آدمی که بین دو ابرویش چین افتاده یک تابلو ایست دارد با اخم می گوید آهای آدمها ، آهای زندگی بس کن !ولی من که بازی آموز خوبی از روزگار نبودم سیلی خوردم و خندیدم زندگی و آدمهایش با دل ریش من به صلح نیامدند!این خط ها که وا می روند روی صورتم حالا دیگر رد اندوه نام گرفته اند ... مسافر مهتاب...
ما را در سایت مسافر مهتاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fanoooooosa بازدید : 55 تاريخ : پنجشنبه 29 دی 1401 ساعت: 14:19

انتقال مظهر زندگی دوباره است. انتقال بهاری است پس از زمستانی سرد و طولانی. برای پرورش یافتن، حرکت کردن و زندگی کردن، مرگ کهنه ها را بپذیرید.

مسافر مهتاب...
ما را در سایت مسافر مهتاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fanoooooosa بازدید : 31 تاريخ : پنجشنبه 29 دی 1401 ساعت: 14:19

فردا میخوام  برم دانشگاه برای تسویه حساب ، ۹۵/۶/۲۹ دفاع کردم  و سرم  رو گذاشتم  از دانشگاه اومدم بیرون مسافر مهتاب...
ما را در سایت مسافر مهتاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fanoooooosa بازدید : 182 تاريخ : سه شنبه 30 فروردين 1401 ساعت: 23:24